کد مطلب:151492 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

پاره ای اخبار غیبی
غیب و ایمان به غیب، در تمدن دینی، و همه ی رسالت ها، و همچنین در اسلام، نقش دارد؛ تا جائی كه از صفات پایبندان به دین و رسالت اسلام، آنست كه «به غیب باور دارند» [1] ؛ پیامبر گرامی - صلی الله علیه و آله و سلم - هم اخباری غیبی را كه خداوند به آن حضرت وحی فرموده، آورده است. هر خبری كه پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - از آینده و رخدادهای آن می دهد، خبری غیبی است كه به او وحی گردیده؛ چون او «از سر هوای نفس سخن نمی راند - آن جز وحیی نیست كه به او فرستاده می شود - فرشته ی نیرومند او را درآموزانیده است» [2] . واقعه ی خروج امام حسین - علیه السلام - به سوی سرزمین عراق و كشته شدنش در آن دیار هم، براستی، یكی از دلائل نبوت و شواهد صدق آن بود. [3] .

اخبار بسیار در این باب رسیده؛ و از جمله ی آنچه ابن عساكر نقل نموده، یكی این است:

[213] از علی - علیه السلام - روایت كرده اند كه فرمود:

بر رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - وارد شدم و دیدگانش را اشكبار دیدم! گفتم: ای پیامبر خدا! آیا كسی خشمگین ات كرده؟ چرا دیدگانت اشكبار است؟

فرمود: پیشتر جبرئیل از نزدم برخاست و مرا گفت كه حسین بر كرانه ی فرات كشته می شود. [4] .


همچنین ملك قطر (باران) [5] به زیارت رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - آمده بود؛ پس حسین جست و خیز كنان به سوی آن حضرت درآمد؛ ملك گفت:

[217] بدان امت تو او را خواهند كشت!

این اخبار غیبی را، امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - و ام المؤمنین ام سلمه و ام المؤمنین زینب و ام الفضل، دایه ی حسین، و عایشه، دختر ابوبكر، و از صحابه: انس بن مالك و ابوامامه، از رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم -، روایت كرده اند. در حدیث ابوامامه آمده است:

[219] رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - به زنانش فرمود: این كودك را نگریانید - یعنی حسین را.

روز ام سلمه بود؛ جبرئیل فرمود آمد؛ رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - درآمد و ام سلمه را گفت: كسی را مگذار بر من وارد شود. حسین آمد... خواست داخل شود. ام سلمه او را در آغوش گرفت، كودكانه با او به سخن گفتن پرداخت و كوشید ساكتش كند، ولی وقتی گریه اش شدید شد رهایش كرد و او وارد شد و در آغوش رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - نشست.

جبرئیل به پیامبر گفت: امت تو این فرزندت را خواهند كشت!...

رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - بدحال و اندوهگین بیرون آمد و حسین را در آغوش داشت... به سراغ اصحابش كه نشسته بودند رفت و به ایشان فرمود: «امت من این را می كشند»؛ و ابوبكر و عمر در آن جمع بودند. [6] .

كسانی كه این اخبار بدیشان رسیده بود و نهان باورانه بدین اخبار ایمان آورده بودند، وقتی می دیدند كه حسین - علیه السلام - براستی كشته شد، ژرفا و استواری


باورشان افزون می شد. بدین ترتیب، حسین - علیه السلام - و كشته شدنش، یكی از شواهد و دلائل نبوت و رسالت بشمار است، و بدینگونه مصداق سخن رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - پدیدار گردید كه فرمود: «... و من از حسین ام». این كه جبرئیل اخبار را به پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - برساند، امری است عادی؛ چه، جبرئیل فرشته ی وحی است و رساننده ی اخبار؛ اما فرود آمدن ملك قطر (باران) و خبردادنش در این باب، امری است كه خواننده را به درنگ وامی دارد. آیا در این مطلب، اشارتی پنهانی به نبود آب در ماجرای كربلا، و آوای «العطش» كه در روز عاشورا چونان دود، از خیمه های حسین - علیه السلام - به آسمان خواهد رفت، نیست؟! از دلائل امامت: امیرمؤمنان، علی - علیه السلام -، وصی پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - بود و لوازم خلافت را - خواه مادی و خواه معنوی، خواه پنهان و خواه پیدا، خواه علوم شرعی و خواه رازهای به ودیعت نهاده در جفر [7] - تماما از آن حضرت دریافت كرد؛ بسیاری از نهفت و از اندكی پرده برداشت. خبر دادن از «كشته شدن حسین»، از چیزهائی بود كه از آن پرده برداشت. آبدستان دار [8] آن حضرت گفت:


[213] وقتی علی - علیه السلام -، در راه «صفین»، به «نینوی» رسید آواز داد: ای اباعبدالله! بشكیب! ای اباعبدالله! بشكیب! بر كرانه ی فرات!! گفتم: این ابوعبدالله كیست؟ علی - علیه السلام - فرمود: بر رسول - صلی الله علیه و آله و سلم - وارد شدم و دیدگانش را اشكبار دیدم... پس فرمود: پیشتر جبرئیل از نزدم برخاست و مرا گفت كه حسین بر كرانه ی فرات كشته می شود... [9] .

اما این «نینوی» كجاست؟ و در كدامین كرانه از كرانه های فرات، حسین - علیه السلام - كشته می شود؟ رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم -، علی - علیه السلام - را به «نشانه»ای رهنمون شده و مسطوره ای از خاك آن جایگاه را نزد او نهاده بود. فرمود: می خواهی تو را از تربتش ببویانم؟ پس دست دراز كرد و مشتی از خاكی برگرفت و به من داد. نشانه ی دیگر آنست كه این خاك، سرشك از دیده برمی انگیزد؛ علی - علیه السلام - نخستین بار كه این خاك به دستش رسید، این خاصیت را آزمود؛ چه، فرمود: نتوانستم از دیدگان اشك نبارم. اینك، پس از این سالهای دراز كه حسین به سی امین سال عمر خویش نزدیك می شود، علی - علیه السلام - در این سرزمین درنگ می كند، تا آن دو نشانه را بازیابد، و آن خبر غیبی به ودیعت نهاده شده را اعلام كند؛ آن هم دوبار؛ یك بار - چنانكه در حدیث پیشین خواندیم - هنگامی كه به سوی صفین می رفت؛ و بار دیگر وقتی كه از صفین بازمی گشت. راوی گوید:

[238] از صفین بازمی گشتیم؛ به كربلاء فرود آمدیم. علی نماز بامداد


را در میان درختان انبوه سپندان گزارد، سپس بدستی از پشك آهوان برگرفت و بوئید؛ آنگاه گفت: آه! آه! در این سرزمین فراخ و هموار و پست، گروهی كشته می شوند كه بی حساب به بهشت درمی آیند.... [10] .

علی خاك این سرزمین را از دست پیامبر بوئیده بود، و امروز هم كه در سرزمین كربلاست، آن را می بوید، گرامی می دارد و بر آن نماز می گزارد. اگر اخباری كه پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - می داد، از نشانه های نبوت بود، حضور علی - علیه السلام - در این سرزمین و بازگفتنش از اخباری غیبی كه پیامبر به او القاء نموده و علی را حامل و ناقل این اخبار قرار داده است، از نشانه های امامت به شمار می آید. افزون بر این، علی - علیه السلام - در كربلا حاضر آمد، خاك آن را گرامی داشت، و به آوای «ای اباعبدالله! بشكیب!، ای اباعبدالله! بشكیب!» با فرزند شهیدش همدلی و همراهی نمود. هرگاه اخبار كربلا، از معارف غیبی باشد كه خداوند به پیامبر وحی می فرمود، باید چیزی از این اخبار در صحف پیامبران آمده باشد؛ چون شریعت الهی یكی است؛ حقائق هستی ثابت اند؛ آنچه رخ می دهد در لوح غیبی محفوظ است؛ و غرض از اعلان آنها، به خودی خود تكرار می شود. و اما درباره ی كربلا در كتابهای پیشینیان چه آمده است؟! مردانی از اهل ادیان، پاره ای از این اخبار را دهان به دهان نقل كرده اند:

[ص 189] از جمله كعب الاحبار وقتی علی - علیه السلام - می گذشت، می گفت: از فرزندان این شخص، مردی بیرون می آید كه در جمعی كشته می شود كه هنوز عرق اسبانشان خشك نشده بر رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - وارد می شوند. [11] .


[ص 189] راس الجالوت هم - كه از اولاد پیامبران پیشین بود - می گفت: می شنیدیم كه فرزند پیامبری در كربلا كشته می شود؛ ازین رو هرگاه بدان سرزمین درمی آمدم، اسبم را به تاخت درمی آوردم تا از آن گذر كنم؛ ولی از هنگامی كه حسین كشته شد، دیگر به حال عادی عبور می كنم. [12] .

در جائی كه این اخبار پراكنده و فاش گردیده بوده، و از كتابهای پیشینیان، و از پیامبر و از علی، روایت شده بوده است، سزاوارتر آنست اباعبدالله الحسین - علیه السلام - كه خود محور و موضوع این سخنان است و همه ی این اخبار درباره ی اوست، از آنها مطلع باشد. حسین - علیه السلام - پیش از كربلا، از این رخدادها خبر داده بود و در باب نتیجه ای كه بدان دست می یافت، به خداوند سوگند یاد می كرد. از جمله ی این اخبار است:

[267] حسین - علیه السلام - فرمود: به خدا قسم، همانگونه كه بنی اسرائیل در روز شنبه ستم كردند [13] ، بر من ستم خواهند كرد!

[286] همچنین حسین - علیه السلام - فرمود: به خدا قسم، تا این خون بسته از دلم بدر نیارند، مرا وانگذارند!


[266] كسی كه با حسین سخن گفته بود، گوید: دیدم در بیابانی خیمه هائی زده اند؛ گفتم: اینها كه راست؟ گفتند: حسین راست. به سراغ او آمدم؛ پیری دیدم كه قرآن می خواند و اشك بر گونه ها و محاسنش روانست! گفتم: مادر و پدرم به فدایت باد! ای پسر رسول خدا! چه چیز تو را بدین سرزمین و بیابان كه هیچكس در آن نیست، فرود آورد؟ فرمود: اینها نامه های اهل كوفه به منست و ایشان را جز كشندگان خودم نمی بینم. آری، حسین - علیه السلام - خود بدین سزاوارتر بود كه - به واسطه ی خبردادن نیای خویش كه فرستاده ی خدا بود -، از آنچه در نهان می رود آگاه شود؛ چه، این از نشانه های امامتی به شمار می رود كه حسین - علیه السلام - زینت بخش آن است.


[1] «يؤمنون بالغيب» س 2 ي 3.

[2] «و ما ينطق عن الهوي - ان هو الا وحي يوحي - علمه شديد القوي» س 53، ي 5 -3.

[3] بسياري از اين اخبار را بيهقي در «دلائل النبوة» و همچنين ابونعيم در «دلائل النبوه» آورده اند و اين دو كتاب نيز چاپ شده و متداول است.

[4] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (133 / 7).

[5] در بعض منابع به جاي «ملك قطر»، از «ملك مطر» سخن رفته است (نگر: حلية الابرار، السيد هاشم البحراني، تحقيق: البروجردي، ط. مؤسسة المعارف الاسلامية، ص 124، هامش). به هرروي، مراد فرشته ي باران است.

[6] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (134 / 7).

[7] جعفر (/ كتاب جفر) را - آنگونه كه بعض محققان استنباط كرده اند -، نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - املا فرموده و اميرمؤمنان - عليه السلام - كتابت نموده اند. اين كتاب، احتمالا به شكل خاصي رمزي و فشرده است كه معصوم - عليه السلام - قدرت رمزگشائي و فهم آن را دارد و جز نبي و يا وصي نبي در آن نظر نمي كند (و به ديگر سخن، از اين حيث به اين بزرگواران اختصاص دارد). تفصيل را، نگر: حقيقة الجفر عند الشيعة، اكرم بركات العاملي، ط: 2، بيروت: دارالصفوة، 1420 ه. ق؛ نيز، سنج: تدوين السنة الشريفة، السيد محمدرضا الحسيني الجلالي، ط: 2، قم: مكتب الاعلام الاسلامي، 1376 ه. ش.، ص 71 و 72.

[8] «صاحب المطهرة» را ما به «آبدستان دار» ترجمه كرديم؛ در بعض متون (نگر: حليلة الابرار، السيد هاشم البحراني، تحقيق: الشيخ غلام رضا مولانا بروجردي، ط. مؤسسة المعارف الاسلامية، 123 /3)، سخن از «صاحب الممطرة» است، و «ممطرة» پوششي است كه براي محفوظ ماندن از باران پوشند (به تعبير متداول امروز: باراني).

[9] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (133 / 7).

[10] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (135 / 7).

[11] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (135 / 7). «كعب الاحبار» ابواسحاق كعب بن ماتع بن ذي هجن حميري (مرگ: 32 يا 34 يا 35 ه. ق) است كه در روزگار جاهليت از بزرگان دانشمندان يهود در يمن به شمار مي رفته. در زمان ابوبكر در يمن اسلام آورد و در زمان عمر به مدينه وارد شد. كعب در ورود بسياري از داستانهاي بني اسرائيل به جامعه ي مسلمانان اثرگذار بود و در زمان عثمان حضور و نفوذي فعال داشت. از ديرباز حسن نيت و صدق اسلام وي مورد طعن و ترديد بوده است و صحابياني جليل چون ابوذر غفاري با او درگيري داشته اند. نگر: دقائق التاويل و حقائق التنزيل، ص 408 و 409؛ و شذرات الذهب، ط. دارالكتب العلمية، 40 / 1؛ و: المعارف ابن قتيبه، ط. عكاشه، ص 430؛ و: دائرة المعارف فارسي (مصاحب)، ص 2234.

[12] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (135 / 7). «راس الجالوت» نيز از عالمان و بزرگان يهود، بل مقدم عالمان ايشان، بوده است. (نگر: الوافي، ط. مكتبة الامام اميرالمؤمنين علي عليه السلام (اصفهان)، 356 /1؛ مرآة العقول (313 / 1).

[13] ماجراي ستم بني اسرائيل را در روز شنبه، در قرآن كريم، س 7، ي 163 و آياتي پس از آن، مطالعه فرمائيد.